دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نقد روزنامه گاردین بر فیلم «همه می‌دانند» اصغر فرهادی؛

همه در حال بررسی هستند!

پیتر برادشاو، منتقد سینمایی، پس از تماشای فیلم سینمایی «همه می‌دانند» نقدی از این فیلم را در روزنامه «گاردین» امروز منتشر کرد.
کد خبر : 279003

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، پیتر برادشاو، در نقد آخرین اثر اصغر فرهادی اینگونه نوشته است:


«فیلم «همه می‌دانند» به دنبال کشف زخم ناخوشایند در قلب خانواده اسپانیایی است، تهدید بیرونی، زخم داخلی و رمز و راز بین. این عوامل تعیین‌کننده در نمایشنامه آدم‌ربایی دردناک و قدرتمند است که به شدت توسط سه بازیگر پرفروش سینما یعنی از Penelop Cruz (پنه‌ لوپه کروز)، Javier Bardem (خاویر باردم) و (ریکاردو دارین) Ricardo Darin لنگر انداخته شده است.


فرهادی با خطوط کارگردان به نام آشنا است و آن‌ها را به خوبی درک کرده است . به عنوان مثال در فیلم جدید خود به طور نامحسوس از آثار Haneke (هانکه) و آنتونیونی تاثیر گرفته است اما این تاثیرپذیری را آنقدر با احتیاط در فیلم اجرا کرده کسی متوجه آن نمی‌شود.


فیلم «همه می‌دانند» در مورد ضربه بیرونی ویران‌کننده به یک خانواده است که با دقت و تقریبا فوق‌العاده ظاهر شده، ضربه‌ای که انواع مختلف ترک‌ها، ضعف‌ها و خطوط گسلی را نشان می‌دهد. تقریبا مثل اینکه این اسرار و دروغ یک نوع گناه هستند که مجازات اجتناب ناپذیری را به وجود آورده است. این ایده‌ای است که فرهادی از قبل آن را کشیده است: راز بیگانه، زخم ناخوشایند، بازگشت سریع سرکوب شده.


تم جنایتکارانه فیلم فرهادی من را به یاد فیلم «An Inspector Calls» ساخته JB Priestley انداخت. من فکر می‌کنم چیزی در نمایش‌ها و محیط جنوب اروپا، یک نیروی الگویی جدید به زبان سینمایی فرهادی داده است.


در این فیلم شخصیت «لورا» (کروز) که یک دختر و یک پسر دارد پس از مدت‌ها دوری از خانواده‌اش و زندگی در آرژانتین، حالا برای عروسی یکی از بستگانش به همراه دخترش ایرنه (Carla Campra) به اسپانیا بازگشته اما همسر لورا که نقش او را (دارین) ایفا می‌کند به دلیل یکسری از کارهای عقب‌‌مانده‌اش در آرژانتین نتوانسته به اسپانیا بیاید. دختر لورا پسری را دوست دارد که لورا با او موافق نیست و این پسر به ایرنه می‌گوید مادرت یعنی «لورا» قبل از رفتن از اسپانیا ، عمیقا عاشق مرد محلی به نام Paco بوده (که نقش او را (خاویر باردم) ایفا می‌کند) اما قلب او را می‌شکند و از اسپانیا خارج می‌شود. پسر به دختر لورا می‌گوید این رازی است که همه می‌دانند!!


اما چه چیز دیگری را همه می‌دانند؟! در اواسط عروسی اتفاق وحشتناکی رخ می‌دهد و ایرنه (دختر لورا) در اتاق خوابش ناپدید می‌شود. شخصی با خانواده او تماس می‌گیرد و آن شخص کسی است که روزنامه‌ها در مورد او نوشته‌اند چهار سال قبل در همان منطقه یک آدم‌ربایی انجام داده و فرار کرده است. او از خانواده «ایرنه» درخواست پول می‌کند و تهدیدشان می‌کند که به پلیس حرفی نزنند.


چه کسی پشت این ماجرا است؟ آیا می‌تواند خود «ایرنه» باشد؟ ساخت و اجرای یک آدم‌ربایی برای این که شورش کند و به عشقش برسد، آیا ایرنه می‌تواند آدم‌ربایی را جعل کند؟


پاکو به خاطر سن بالای لورا و بابای چموش او ناراحت است چرا که پاکو از مشکل قماربازی و اعتیاد به الکل بابای لورا سواستفاده کرده و زمینی را از او به قیمت خیلی پایین خریداری کرده و حالا این زمین را تبدیل به باغ انگور کرده است. شاید خانواده لورا میخواهند پاکو را از نظر احساسی تحت فشار بگذارند و پول را گروگانگیری را به عنوان بازپرداخت پول زمین از او بگیرند و شاید هم الخاندرو آنقدرها که همه فکر میکنند ثروتمند نیست...


اما بیشتر از این، این خود سوء ظن است که خشم و نفرت را ایجاد می کند. رفع حصر، یک پیشگویی از خود به وجود آورده است. جنایت این خانواده را با هم به ارمغان آورده است. آن را به سطح grudges های قدیمی است که تنها قابل مدیریت است به دلیل لورا انتخاب کرده است تا زندگی می کنند تا دور از همه این افراد.


در نهایت، موضوع فراتر از پول است. «همه می‌دانند» دارای یک رشته قوی از ملودرام است که توسط پیچیدگی و اجرا و هدایت پنهان است و گاهی اوقات، مسائل قابل اعتماد در آن وجود دارد. چرا هیچ کس در مورد مجرمان آدم‌ربایی اصلی از سال های قبل صحبت نمی‌کند؟ آیا آنها در چارچوب نیستند، حداقل موقتا؟


آنچه که این فیلم را نشان می‌دهد، اعتماد به نفس کامل این بازی است که در مسیر مستقیم و غیر مستقیم، غیر از پازل‌های قبلی کار فرهادی ارائه شده است. چیزی در مورد صحنه عروسی بزرگ خود، با دنباله‌ای از Coppola یاCimino در دامنه آن، دیده می‌شود و لذتبخش است. به عنوان مثال ایرنه و ستایشگر او، فلیپ را در مراسم جشن می‌گیرند و به کلیسای کلیسا می‌رسند و شروع به زنگ زدن می‌کنند و به فریب دادن جماعت زیر می‌روند. کارگردان دیگری ممکن است شکوفایی شگفت‌آور داشته باشد و کاملا درست باشد، اما فرهادی فقط مفهوم زمان و سرنوشت را کمی تحمل می‌کند. در حالیکه این صحنه زنگ زده بی‌نظیر چنین فریب، اعتماد به نفس عضلانی داشت و اجرای خودشان خیلی هوشمند، بالغ و در عین حال غیرقابل انعطاف است.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب